ميلاد غم
تغزل باران برگ
بر بام شيشه ای قلبم
خبر از موسم پاييز می دهد.
نسيم می وزد
و نغمه غمگين تر از غزل
رويای شيرين بهار را
آشفته می کند.
تغزل باران برگ
بر بام شيشه ای قلبم
خبر از موسم پاييز می دهد.
نسيم می وزد
و نغمه غمگين تر از غزل
رويای شيرين بهار را
آشفته می کند.
الهام جان کم پيدايی! ...
سلام وبلاگ زيبايی داری به من هم سر بزن خوشحال می شم موفق باشی..
تو را به راستي، تو را به رستخيز مرا خراب کن! که رستگاري و درستکاري دلم به دستکاري همين غم شبانه بسته است که فتح آشکار من به اين شکست هاي بي بهانه بسته است//کجايی الهام خانم ؟ خبری ازشعرهای قشنگت نيست.
سلام بر تو ای مهربان ، ** دلن خون شد از این افسرده پاییز *** از این افسرده پاییز غم انگیز.... چه شعر زیبایی نوشته ای . به امید دیدار
سلام ... تازه با سايت شما آشنا شدم ... شعرهايت پر از احساس و ساده و صميمی بود ... به من هم سر بزنيد خوشحال می شم
سلام...مثل هميشه زيبا.....پاييز رو هميشه دوست داشتم...ولی چرا هميشه نشانه غم و جداييست؟شاد باشيد.
سلام وبلاگ زيبايی دارين . خوشحال ميشم به وبلاگ من هم سری بزنين
سلام عزيز.... همچين گفتی کجايی که فکر کردم خودت هستی!!!!!!۱ تو هم که نيستی! چرا به روز نکردی؟....
الهام جان سلام فکر کنم شما هم در گير درسايی که نمينويسی ..نميدونم چی شد که درسا يوهو سخت شد ....
سلام وبلاگت زيباست منو ميلينکی؟اگه لينک دادی خبر بده تا جبران کنتم